اضطراب مرتبط با آمیگدال

اضطراب مرتبط با آمیگدال


اضطراب مرتبط با آمیگدال:

اضطراب مرتبط با آمیگدال : منابع اصلی اضطراب در مغز دو مسیر عصبی است که واکنشی اضطرابی را آغاز می کنند. قشر مغز مسیر عصبی حس های جسمانی، افکار، استدلال، تخیل، ادراک، حافظه هوشیارانه و برنامه ریزی است.

معمولا درمان اضطراب به این مسیر عصبی می پردازد. احتمالا به این دلیل که قشر مغز یک مسیر عصبی است که بیشتر در سطح هوشیاری قرار دارد.

به عبارت دیگر ما ترجیح می دهیم از آنچه در این مسیر عصبی اتفاق می افتد آگاه بوده و دسترسی بیشتری به آن قسمت از مغز که وظیفه تمرکز و به خاطر سپاری را به عهده می گیرد، داشته باشیم.

از طرف دیگر، آمیگدال ( بادامه) تاثیر گذارترین نقش را در تجربه اضطراب بازی می کند. اضطراب به وجود آمده در مسیر عصبی آمیگدال می تواند تاثیرات جسمانی زیادی بر بدن انسان داشته باشد.

اضطراب مرتبط با آمیگدال
اضطراب مرتبط با آمیگدال

ارتباطات متعدد آمیگدال با سایر بخش های مغز واکنش های جسمانی متعددی را به سرعت بسیج می کنند. آمیگدال می تواند در کمتر از یک دهم ثانیه ترشح زیادی از آدرنالین را موجب شده و فشار خون، ضربان قلب و تنش عضلانی و … را افزایش دهد.

این بخش کوچک از مغز، راه اندازی مدارهای عصبی مرتبط با اضطراب را به عهده می گیرد و مانند یک رهبر ارکستر واکنش های مختلفی را در مغز و بدن کنترل می کند.

آمیگدال علاوه بر اینکه به پاسخ های برنامه ریزی شده متکی است، به اتفاقاتی که برای فرد روی می دهد و واکنشهایی که  وی به تجارب خاص نشان می دهد نیز بسیار حساس است.

آمیگدال انسان شباهتهای بسیار زیادی به آمیگدال حیوانات دیگر نظیر موش، سگ و حتی ماهی دارد. این امر پژوهشگران را قادر می سازد تا با مطالعه دقیق بر روی این حیوانات به رازهای آمیگدال در انسان پی ببرند.

در زمان تولد، آمیگدال با پاسخ های برنامه ریزی شده ای که با خود به همراه دارد پا به این دنیا گذاشته و آماده فعالیت می شود اما این ساختار ثابت و غیر قابل تغییر نیست. این بخش کوچک از مغز هیجانی همواره بر اساس تجارب روزانه فرد در حال یادگیری و تغییر است.

هدف آمیگدال مراقبت از فرد در برابر خطراتی است که حیات او را تهدید می کنند. بدین منظور آمیگدال با ایجاد پاسخ های بیش از حد، ترس را در موقعیت هایی که واقعا خطرناک نیستند نیز ایجاد می کند.

دانشمندان نظریه تکاملی معتقدند از آنجایی که در نسلهای پیشین و اجداد غار نشین ما، در امان بودن از دست حیوانات شکارچی و خطرات طبیعی نقش بسیار مهمی در زنده ماندن یک فرد بازی می کرد ، فردی می توانست در این شرایط زنده بماند که از گوش به زنگی بالایی برخوردار بوده و بوی خطر را از کیلومترها دورتر استشمام کند.

او این موهبت را مدیون آمیگدالش بود. این بخش کوچک از مغز با حساسیت بسیار زیاد نسبت به شرایط بالقوه خطرناک و راه اندازی پاسخهای جنگ، گریز یا تسلیم از او مراقبت می کرد.

در زندگی مدرن امروز خطر دایناسورها یا خطرات طبیعی دیگر به شیوه ای که حیات اجداد ما را تهدید می کرد، مانع بقای ما نیست. اما آمیگدال همچنان به هر علامتی که شباهتی به علائم خطرات گذشته داشته باشد به همان شکل پاسخ می دهد.

یکی دیگر از خطراتی که اجداد ما را تهدید می کرد، طرد شدن از قبیله بود. طردشدن از قبیله به معنای مراقبت از خود در برابر حیوانات درنده، یافتن غذا و سر پناه به تنهایی بود کاری که اگر نگوییم غیر ممکن، سخت و جانفرسا بوده است.

آمیگدال مغز انسان قرن 21 نیز همچنان به نشانه های طرد شدن از جامعه و مورد بی توجهی قرار گرفتن حساس است. از جمله دلایل اضطراب اجتماعی و تجربه اضطراب در شرایطی که فرد در معرض دید و قضاوت گروه قرار دارد نیز همین موضوع است.

برای درک بهتر از اضطرابی که توسط آمیگدال ایجاد می شود، لازم است با زبان آمیگدال آشنا شویم. زبان آمیگدال، زبان تداعی است. به عبارت بهتر، هر عامل بی خطری  که همراه با عامل ایجاد خطر اتفاق بیفتد، در آمیگدال خطرناک ارزیابی می شود.

بعنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که در شهری جنگ زده زندگی کرده است. او شاهد بمباران شدیدی بوده که در نیمه شب زمستانی در حالیکه برف در حال باریدن بوده رخ داده است.

این امکان وجود دارد که سالها بعد با دیدن سفیدی برف، سرد شدن هوا و یا تاریکی شب او دچار حملات هراس شود. در واقع عوامل بی خطری مانند برف، برودت هوا و یا تاریکی به علت همزمان شدن با حمله هوایی در آمیگدال فرد بعنوان عوامل خطر کدگذاری شده اند. بروز این شرایط می تواند آمیگدال وی را به تحریک واداشته و حمله هراس بروز نماید.

از همین امر برای کنترل اضطراب نیز می تواند بهره برد. آمیگدال با راه اندازی پاسخ های جنگ و گریز باعث افزایش ضربان قلب، تنفس سریع، دل پیچه ( برای خالی شدن رودها و سبک شدن فرد به هنگام فرار)، تکرر ادرار ( بار دیگر برای سبک شدن و تسهیل در فرار)، سفت شدن عضلات ( برای مقابله و جنگیدن) می شود.

تغییرات فیزیولوژی در زمان اضطراب ناشی از فعالیت آمیگدال است. در واقع آمیگدال با تغییرات فیزیولوژیک اضطراب را بیان می کند.

افرادی که دچار حملات اضطرابی می شوند، چنانچه بدانند بروز علائمی همچون افزایش ضربان قلب، تندی تنفس و سفت شدن عضلاتش الزاما به معنای بروز خطر نیست، می توانند اضطراب خویش را مدیریت نمایند.

آنها با توجه به اینکه عوامل بی خطر نیز ممکن است در آمیگدال آنها بعنوان عوامل خطرناک کدگذاری شده و علائم فیزیولوژی بروز اضطراب را ایجاد نمایند، می توانند از پیشرفت اضطراب  جلوگیری نمایند.

آنها همچنین می توانند با تمرکز بر مداخلاتی مانند تنفس عمیق، شستن دست و صورت با آب خنک، نوشیدن آب، تنفس هوای تازه، نوشیدن دمنوش های آرامش بخش و تمرینات تن آرامی حمله اضطرابی را کنترل می نماید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *