هیجان در رواندرمانی
هیجان در رواندرمانی : تفاوتهای فردی در زمینه های ایجاد و تداوم اختلالات هیجانی همراه با کاربرد بالینی هیجان تجربه ای چند بعدی است که باسطوح مختلفی از برانگیختگی و درجاتی از خوشایندی و ناخوشایندی مشخص می شود. هیجان با تجارب ذهنی، احساسات جسمانی و تمایلات انگیزشی و با عوامل بافتی و فرهنگی مرتبط است.
گرچه هیجان دارای ویژگی های عمومی است که میان تمامی افراد مشترک است اما پژوهش هایی نیز به بررسی تفاوتهای فردی مربوط به تجارب هیجانی پرداخته اند. نتایج این پژوهشها به معنادار بودن تفاوتهای فردی در برخی از ویژگی های هیجان دلالت دارند.
درک و تایید تفاوتهای فردی در انجام کار بالینی ضرورت بسیاری دارد. هافمن به مدلی بر اساس سبک عاطفی فرد اشاره می کند که میتواند منجر به غلبه عاطفه منفی، نقص عاطفه مثبت، راهبردهای ناسازگارانه برای مقابله با عواطف منفی و نهایتا ابتلا به اختلالات هیجانی گردد.
وی دو دسته از عوامل را در این الگو مورد بررسی قرار می دهد:
- زمینه فرهنگی
- آسیب پذیری های روان شناختی و زیستی ( آمادگی)
زمینه فرهنگی:
بهزیستی هیجانی به میزان زیادی تحت تاثیر عوامل فرهنگی است. فرهنگ زمینه مهمی است که تفاوتهای فردی در تجارب هیجانی را تحت تاثیر قرار می دهد. دو جنبه مهمی که باعث تمایز فرهنگ ها از یکدیگر می شوند جمع گرا و فرد گرا بودن فرهنگهاست.
در جوامع جمع گرا بر وابستگی متقابل میان اعضاء تاکید می شود. در این جوامع هماهنگی درون گروهی در بالاترین اولویت قرار دارد و دست آوردهای فردی در مقایسه با پیشرفت گروه اجتماعی بزرگتر، کم اهمیت تر محسوب می شود.
در جوامع فرد گرا دست آوردهای فردی و موفقیت بیشترین پاداش ها و تحسینات اجتماعی را دریافت می کند. در فرهنگ های فرد گرا اهداف ارتباطات اجتماعی با فرهنگ های جمع گرا متفاوت است. در فرهنگهای فرد گرا، احساسات و افکار فرد، مستقیما رفتار او را تعیین می کنند. درحالیکه در جوامع جمع گرا هنجارهای اجتماعی و انتظارات از نقش، تاثیر قابل ملاحظه ای بر رفتار فرد دارند. در نتیجه احساس ذهنی بهزیستی و خوشبختی در جوامع جمع گرا نسبت به جوامع فرد گرا بیشتر به ارتباطات اجتماعی وابسته است.
تفاوتهای فرهنگی در دو متغیر همخوانی ( یعنی عمل کردن به صورت هماهنگ با خویشتن فرد) و رضایت از زندگی مداخله گر هستند. افراد در فرهنگ های جمع گرا در مقایسه با جوامع فردگرا به احتمال بیشتری در ازدواج و شغلی که در آن احساس خوشبختی نمی کنند باقی می مانند، احتمالا به این دلیل که تلاش می کنند از هنجارهای اجتماعی پیروی نمایند. یک احتمال دیگر آن است که افرادی که در ازدواج یا شغل خویش دچار مشکل هستند از سوی دیگران حمایت بیشتری را دریافت می نمایند.
آمادگی:
هافمن این عنوان را برای آسیب پذیری های روانشناختی و زیستی برگزیده است که فرد را مهیای اختلالات هیجانی می نماید. عوامل متعددی می توانند در این آمادگی سهم داشته باشند:
خلق و خو، گرانولاریتی هیجانی، آلکسی تایمی، وضوح هیجانی، هوش هیجانی، تحمل پریشانی، سبک های عاطفی شامل مقابله مسئله مدار و مقابله هیجان مدار، بدتنظیمی عاطفه منفی، انعطاف پذیری هیجانی و عاطفه مثبت.
خلق و خو:
یک عامل کلی برای تفاوتهای فردی در تنظیم هیجان خلق و خو است که به منش یا صفات فردی اشاره دارد. پژوهشهای طولی که در زمینه خجالت زدگی بر روی کودکان انجام شده نشان داده اند که پاسخ فرد به موقعیت ها یا استرس های جدید اجتماعی به طرز شگفت انگیزی برای سال ها تداوم می یابد، به طوری که از دوران نوزادی آغاز شده و تا دوران بزرگسالی ادامه می یابد. همچنین بزرگسالانی که در سال دوم زندگی خجالتی تشخیص داده شده بودند نسبت به افرادی که این ویژگی را نداشته اند، هنگام مشاهده چهره های ناآشنا در مقابل چهره های آشنا فعالیت بیشتری در آمیگدال نشان داده اند.
نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که برخی از مولفه های خلق و خو تا حد زیادی به وسیله عوامل ژنتیکی تعیین می شوند و به طرز شگفت انگیزی در سرتاسر زندگی پایدار می مانند.
گرانولاریتی هیجانی:
فلد من و بارت معتقدند در میزان عاطفه نیز تفاوتهای فردی وجود دارد. آنان به منظور در نظر گرفتن تفاوتهای فردی در مدل متعامد جاذبه- برانگیختگی مفهوم گرانولاریتی هیجانی را پیشنهاد کرده اند.
گرانولاریتی هیجانی به توانایی در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی اشاره دارد. این مفهوم تابع نحوه ادغام اطلاعات درباره جاذبه و برانگیختگی در بازنمایی های هیجان است.
افراد دارای گرانولاریتی بالا، حالات هیجانی خود را با وضوح بیشتری منعکس می سازند. به عنوان مثال فرد با گرانولاریتی بالا می تواند میان هیجان خشم و دلخوری خود تمایز قائل شود. در مقابل افراد با گرانولاریتی پایین حالات هیجانی خود را به صورت کلی گزارش می دهند. به عنوان مثال تمامی هیجانات ناخوشایند خویش را با عنوان « احساس بد» معرفی می نمایند.
گرانولاریتی هیجانی می تواند متمرکز بر برانگیختگی ( شدت هیجان)، متمرکز بر جاذبه ( خوشایند یا ناخوشایند بودن) و یا متمرکز بر هر دو باشد. پژوهشها نشان داده اند که مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی و مبتلایان به اسکیزوفرنی در بازنمایی عواطف خود بر جاذبه بیشتر از برانگیختگی ( به خوشایندی یا ناخوشایندی عواطف بیش از شدت آنها) متمرکز هستند. این امر نشان دهنده میزان بالایی از آشفتگی در بازنمایی هیجان هاست.
تعریف آلکسی تایمی:
کلمه آلکسی تایمی به معنای دشواری در شناسایی و توصیف احساسات ذهنی، دشواری در تمایز بین احساسات و حس های بدنی مربوط به برانگیختگی هیجانی، کاهش جاذبه تصوری که با تخیل کمتر مشخص می شود. آلکسی تایمی با اتخاذ سبک شناختی بیرونی تعریف شده است. کاهش جاذبه تصوری موجب محدود شدن دستکاری هیجان بوسیله تخیل، رویا، علاقه ها و بازی می شود. به تازگی آلکسی تایمی به عنوان نقص در پردازش شناختی و تنظیم هیجان تعریف شده است.
افرادی که به میزان بالایی از آلکسی تایمی دچار هستند از توانایی کمتری در واکنش نشان دادن و تنظیم هیجان های خود و نیز به اشتراک گذاشتن پریشانی هیجانی خود با دیگران برخوردارند، در نتیجه از در نظر گرفتن دیگران به عنوان منبعی برای یاری و آسایش ناتوان هستند.
آلکسی تایمی با سبک های ناسازگارانه تنظیم هیجان از قبیل پرخوری یا ایجاد سردرد، رابطه مثبت و با رفتارهای سازگارانه از قبیل فکر کردن درباره احساسات پریشان کننده و تلاش برای درک آنها یا صحبت کردن با یک فرد دلسوز رابطه منفی دارد.پ
وضوح هیجانی:
نقطه مقابل آلکسی تایمی وضوح هیجانی است. وضوح هیجانی به معنای آگاهی و درک هیجان ها و تجربیات هیجانی خویش و نیز توانایی در نامگذاری مناسب هیجان هاست. میزان بالای وضوح هیجانی با مقابله سازگارانه و بهزیستی مرتبط است. در مقابل، وضوح هیجانی پایین، پاسخ های بین فردی ناسازگارانه به استرس و علائم افسردگی را در جوانان پیش بینی می کند.
پژوهشها نشان می دهند که آموزش نامگذاری هیجان ها، دارای اثرات درمانی مفیدی است. هافمن تمرینی را برای کاربرد بالینی ارتقای وضوح هیجانی در جلسات درمان پیشنهاد می دهد. در این تمرین زمانی که مراجع از یک تجربه هیجانی خود گفتگو می کند از او خواسته می شود دایره ای را رسم نموده و کل تجربه هیجانی خود را در آن دایره تصور نماید. سپس این دایره را به قسمتهای مختلفی که انواع هیجانات او در آن شرایط را نشان می دهند بر اساس میزان شدت آن هیجانات تقسیم نماید.
این تمرین به مراجع کمک می دهد هیجانات مختلف خویش را در یک موقعیت واحد به وضوح ببیند. برای تسلط بیشتر مراجع می توان این تمرین را به عنوان تکلیف خانگی به مراجع داد.
ادامه مطلب را در هفته های آینده دنبال کنید.
خلاصه ای از کتاب هیجان در درمان از علم تا عمل
نوشته استفان جی هافمن
ترجمه دکتر شهرام محمد خانی و محمد خالقی
انتشارات ابن سینا
بدون دیدگاه