مغز، هیجان و رابطه:
مغز، هیجان و رابطه: تجربه هیجانات و تمایل به برقراری ارتباط، ناشی از فعالیت بخش های مختلف مغز است. مغز ما است که به ما کمک می دهد هیجان خاصی را تجربه نماییم و بر اساس آن هیجان رفتار خاصی را انجام دهیم. ما بر اساس عملکرد بخشهایی از مغز می توانیم موضوعاتی که در یک ارتباط جریان دارد را مورد توجه قرار داده و پردازش نماییم. شناخت ساختارهای دخیل در حوزه هیجان و ارتباط به درمانگران کمک می نماید درک عمیق تری از هیجان و رابطه به دست آورند.
معرفی ساختارهای مغزی مرتبط با هیجان و رابطه:
همانطور که بیان شد ساختارهای متعددی در مغز وجود دارند که به ما در تجربه هیجان و برقراری ارتباط کمک می دهند. درک دنیای پیچیده هیجان زمانی عمیق تر می شود که به ظرائف و نظم درون این ساختارها همچنین ارتباط آنها با هم بیشتر پی ببریم:
- آمیگدال: بازیگر نقش اول در زندگی هیجانی است.
- هیپوکامپ: یاریگر در انجام وظایف آمیگدال است.
- اینسولا: بخشی از مغز که میان لایه های بیرونی و ساختارهای عمیق مغز در لب گیجگاهی قرار گرفته است.
- قشر حلقوی قدامی: این بخش با همکاری اینسولا مانند یک میانجی تعدیل کننده عمل می نماید.
- بخش حدقه ای میانی قشر پیش پیشانی: این بخش از جمله ساختارهای مهم مغز رابطه جوی ماست.
در این بخش به معرفی دقیق تر هر کدام از این ساختارها می پردازیم:
آمیگدال:
وظیفه اصلی آمیگدال ارزیابی سریع ایمنی یا خطر است و به ما اطلاع می دهد که آیا نیاز هست واکنش ناشی از ترس یا خشم به موقعیت نشان دهیم یا خیر؟
آمیگدال این کار را در عرض پنجاه هزارم ثانیه انجام می دهد یعنی نصف زمانی که برای یک بار پلک زدن به آن نیاز داریم! قشر مخ برای آگاهی هوشیارانه از آنچه آمیگدال به آن واکنش نشان داده، به ده برابر زمان بیشتری نیاز دارد. آمیگدال در شکل دادن به خاطرات اولیه و نیمه هوشیار سنین زیر دو سالگی نقش مهمی ایفا می کند. این ساختار همچنین در شکل دهی به خاطرات مربوط به رویدادهای آسیب زای دوران بزرگسالی نیز نقش دارد.
آمیگدال در اعتماد کردن و ابراز اعتماد نیز موثر است. این بخش کوچک ازمغز در فرآیند تصمیم گیری نقش حیاتی داشته و تاثیر عمیقی بر پاسخ های ما به متغیرهای هیجانی دارد. آمیگدال همچنین بازیگر اصلی در شبکه های عصبی مرتبط با دلبستگی است. بنابراین در نحوه تعامل ما با افرادی که به ما نزدیک هستند، نقش مهمی ایفا می کند.
هیپوکامپ:
همانطور که گفتیم هیپوگامپ یار مددرسان آمیگدال است و به او در انجام وظایفش کمک می دهد. هیپوکامپ همچنین نقش عمده ای در سازمان دهی حافظه ( بویژه حافظه آشکار) ایفای می کند. این بخش با همکاری قشر مغز به ما کمک می دهد در زمان صدور پاسخ های هیجانی به شرایط توجه نشان دهیم . تفاوت واکنش ما در برابر کودکی که ما را با اسلحه اسباب بازی تهدید می کند با واکنش مان زمانی که مورد تهدید یک سارق مسلح قرار می گیریم را مدیون هیپوکامپ هستیم.
اینسولا:
این بخش میان لایه های بیرونی مغز و ساختارهای عمیق آن جا گرفته است. این جا مکان بسیار مناسبی برای عملکردی است که این بخش از مغز به عهده دارد. اینسولا میان تجارب درونی و بیرونی مربوط به بدن و هیجان ها ارتباط برقرار می کند و قشر متفکر را به دستگاه لیمبیک هیجان محور مرتبط می سازد.
این ساختار پیچیده زمان تجربه درد ( چه این درد توسط خود ما تجربه شود و چه شاهد درد کشیدن دیگری باشیم) فعال می شود. اینسولا در نحوه واکنش ما به درد نیز موثر است به همین علت است که این ساختار مغزی را با دلبستگی مرتبط می دانند. یافته های جدید اینسولا را عامل اصلی توانایی همدلی در انسان معرفی می کنند.
قشر حلقوی قدامی:
در کنار اینسولا، قشر حلقوی قدامی در محل تلاقی بخش های مربوط به قشر مغز ( بخش متفکر) و بخش های زیرین ( مغز هیجانی) قرار گرفته و مانند یک واسطه عمل می کند. قشر حلقوی قدامی تصمیم می گیرد که در این لحظه چه عاملی در بدن، محیط یا در ارتباط با افراد دیگر بیشترین اهمیت را داشته باشد. این بخش نقش های متعددی مانند تنظیم هیجان، توانایی تشخیص هیجان ها در خود و انگیزش برای برقراری ارتباط با دیگران را بر عهده دارد. قشر حلقوی قدامی از معدود نواحی مغز است که سلول های عصبی فون اکونومو در آن دیده می شود. این سلول ها در توانایی همدلی در انسان نقش مهمی بر عهده دارند.
ادامه مطلب در هفته آینده…
بدون دیدگاه